
انتظار در انديشه ها
رسول اكرم (ص): افضل العبادة انتظار الفرج
انتظار و منتظر بودن امرى است مسلم كه در تمامى اديان آسمانى وساير فرق از آن صحبت به ميان آمده و به انحاء مختلف اين مسئله مورد تأمل قرار گرفته و از آن به زبانهاى گوناگون بحث به ميان آمده است، آنگونه كه فوتوريسم يعنى اعتقاد به دوره آخرالزمان و ظهور منجى غيبى و مصلح جهانى نمونهاى از آن مىباشد كه در كيشهاى آسمانى يعنى جودائيسم (يهود) و سه مذهب عمده مسيحيت (كاتوليك، پروتستان و ارتدوكس) و بطور كلى در ميان مدعيان نبوت به مثابه يك اصل مسلم و قابل قبول مطرح مىباشد.
در جمعبندى چكيده نظرات ارائه شده، انتظار عبارتست از:
انتظار، در سخن پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم
1.تا اين قسمت از حديث را در مآخذ متعدد ديگرى از تشيّع و تسنّن، مىتوان يافت، از جمله: كتاب الغيبة/ 178، كنزالعمال 14/ 261، تفسير الدرالمنثور 6/ 57.
انتظار، در انديشه ابن سينا و خواجه نصير طوسى
1.خورشيد مغرب/ 159 به نقل از «الشفاء» پايان الهيات. 1.«گرشاسپنامه» مقدمه، چاپ سربى پاريس با ترجمه، كلمان هوارد به نقل خورشيد مغرب/ 130. 1.ديوان حافظ از نسخه محمد قزوينى و دكتر قاسم غنى، انجمن خوشنوسيان ايران، پائيز 1363، ص 187. 1.خورشيد مغرب/ 163.
1.صحيفه نور، 18/88.
بسم الله الرحمن الرحيم
يك دسته ديگرى بودند كه انتظار فرج را مىگفتند اين است كه ما كار نداشته باشيم به اينكه در جهان چه مىگذرد، بر ملتها چه مىگذرد، بر ملت ما چه مىگذرد؛ به اين چيزها ما كار نداشته باشيم، ما تكليفهاى خودمان را عمل مىكنيم، براى جلوگيرى از اين امور هم خود حضرت بيايند انشاالله، درست مىكنند؛ ديگر ما تكليفى نداريم. تكليف ما همين است كه دعا كنيم ايشان بيايند و كارى به كار آنچه در دنيا مىگذرد يا در مملكت خودمان مىگذرد، نداشته باشيم. اينها هم يك دسته اى، مردمى بودند كه صالح بودند.
آنهايى كه بازيگر نبودند، مغرور بودند بعضى رواياتى كه وارد شده است بر اين امر كه هر عَلَمى بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن عَلم، عَلم باطل است. آنها خيال كرده بودند كه نه، هر حكومتى باشد، در صورتى كه آن روايات اشاره دارد كه هر كس عَلَم بلند كند با علم مهدى، به عنوان مهدويت بلند كند، باطل است، حالا ما فرض مىكنيم كه يك همچو رواياتى باشد، آيا معنايش اين نيست كه تكليفمان ديگر ساقط است؟ يعنى خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نيست اين معنا كه ما ديگر معصيت بكنيم تا پيغمبر بيايد، تا حضرت صاحب بيايد؟ حضرت صاحب كه تشريف مىآورند براى چى مىآيند؟ براى اينكه گسترش بدهند عدالت را، براى اينكه حكومت را تقويت كنند، براى اينكه فساد را از بين ببرند. ما بر خلاف آيات شريفه قرآن دست از نهى از منكر برداريم، دست از امر به معروف برداريم و توسعه بدهيم گناهان را براى اينكه حضرت بيايند؟ حضرت بيايند؟ حضرت بيايند چه مىكنند؟ حضرت مىآيند، مىخواهند همين كارها را بكنند. الان ديگر ما هيچ تكليفى نداريم؟ ديگر بشر تكليفى ندارد، بلكه تكليفش اين است كه دعوت كند مردم را به فساد؟ به حسب راى اين جمعيت، كه بعضيشان بازيگرند و بعضيشان نادان، اين است كه ما بايد بنشينيم دعا كنيم به صدام. هر كسى نفرين به صدام كند، خلاف امر كرده است؛ براى اينكه حضرت دير مىآيند! و هر كسى دعا كند به صدام ؛ براى اينكه اين فساد زياد مىكند، ما بايد دعاگوى امريكا باشيم و دعاگوى شوروى باشيم و دعاگوى اذنابشان از قبيل صدام باشيم و امثال اينها تا اينكه اينها عالم را پر كنند از جور و ظلم و حضرت تشريف بياورند. بعد حضرت تشريف بياورند، چه كنند؟ حضرت بيايند كه ظلم و جور را بردارند، همان كارى كه ما مىكنيم و ما دعا مىكنيم كه ظلم و جور باشد! حضرت بيايند كه ظلم و جور را بردارند؛ همان كارى كه ما مىكنيم و ما دعا مىكنيم كه ظلم و جور باشد! حضرت مىخواهند همين را برش دارند. ما اگر دستمان مىرسيد، قدرت داشتيم، بايد برويم تمام ظلم و جورها را از عالم برداريم. تكليف شرعى ماست، منتها ما نمىتوانيم. اينى كه هست اين است كه حضرت عالم را پر مىكند از عدالت؛ نه اينكه شما ديگر تكليف نداريد. ما تكليف داريم كه، اينى كه مىگويد حكومت لازم نيست، معنايش اين است كه هرج و مرج باشد
اما مسئله اين است كه دست سياست كار شماها نيست؛ برويد سراغ كار خودتان و آن چيزى كه مربوط به سياست است، بدهيد به دست امپراتورها. خوب، آنها از خدا مىخواستند كه مردم غافل بشوند و سياست را بدهند دست حكومت و به دست ظلمه، دست امريكا، دست شوروى، دست امثال اينها و آنهايى كه اذناب اينها هستند و اينها همه چيز ما را ببرند، همه چيز مسلمانها را ببرند، همه چيز مستضعفان را ببرند و ما بنشينيم بگوييم كه نبايد حكومت باشد، اين يك حرف ابلهانه است، منتها چون دست سياست در كار بوده، اين اشخاص غافل را، اينها را بازى دادند و گفتند: شما كار به سياست نداشته باشيد، حكومت مال ما، شما هم برويد توى مسجدهايتان بايستيد نماز بخوانيد! چه كار داريد به اين كارها؟
اينهايى كه مىگويند كه هر عَلَمى بلند بشود و هر حكومتى، خيال كردند كه هر حكومتى باشد اين بر خلاف انتظار فرج است. اينها نمىفهمند چه دارند مىگويند. اينها تزريق كردهاند بهشان كه اين حرفها را بزنند. نمىدانند دارند چى چى مىگويند. حكومت نبودن، يعنى اينكه همه مردم به جان هم بريزند، بكشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند، بر خلاف نص آيات الهى رفتار بكنند. ما اگر فرض مىكرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مىزديم؛ براى اينكه خلاف آيات قرآن است. اگر هر روايتى بيايد كه نهى از منكر را بگويد نبايد كرد، اين را بايد به ديوار زد. اين گونه روايت قابل عمل نيست. و اين نفهمها نمىدانند چى مىگويند: هر حكومتى باشد حكومت باطل است! بلكه شنيدم بعضى از اشخاص گفتهاند كه خوب با اين وضعى كه هست، الان در ايران هست، ديگر ما نبايد تهذيب اخلاق بكنيم، ديگر غلط است اين حرفها! چيزى نيست ديگر حالا؛ حتما بايد استاد اخلاق در يك محيطى باشد كه همه مردم فاسدند، شرابخانهها همه بازند و عرض مىكنم كه جاهاى فساد همه بازند! اگر يك جايى باشد كه خوب باشد، آنجا ديگر تهذيب اخلاق لازم نيست، نمىشود، باطل است! اينها يك چيزهايى است كه اگر دست سياست در كار نبود، ابلهانه بود، لكن آنها مىفهمند دارند چى مىكنند. آنها مىخواهند مارا كنار بزنند. بله، البته آن پر كردن دنيا را از عدالت، آن را ما نمىتوانيم پر بكنيم. اگر مىتوانستيم، مىكرديم، اما چون نمىتوانيم بكنيم ايشان بايد بيايند. الان عالم پر از ظلم است. شما يك نقطه هستيد در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانيم جلوى ظلم را بگيريم، بايد بگيريم؛ تكليفمان است. ضرورت اسلام و قرآن است. تكليف ما كرده است كه بايد برويم همه كار را بكنيم. اما نمىتوانيم بكنيم؛ چون نمىتوانيم بكنيم، كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براى آمدن حضرت (ع) در هر صورت، اين مصيبتهايى كه هست به مسلمانها وارد شده است و سياستهاى خارجى دامن بهش زدهاند، براى چاپيدن اينها و براى از بين بردن عزت مسلمين است. و باورشان هم آمده است خيلىها. شايد الان هم بسيارى باور بكنند كه نه، حكومت نبايد باشد، زمان حضرت صاحب بايد بيايد حكومت. و هر حكومتى در غير زمان حضرت صاحب، باطل است؛ يعنى، هرج و مرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بيايد درستش كند! ما درستش مىكنيم تا حضرت بيايد. انشاءالله، خداوند اصلاح كند اينها را. و اميدوارم كه خداوند اين روز را بر همه ما، بر همه شما مبارك كند و دست ظالمها را كوتاه كند و قدرت بدهد به ملتهاى مظلوم براى سركوب كردن ظالمها.
1.صحيفه نور ج 21 ص 17-13. سخنرانى به مناسبت نيمه شعبان 1408 مطابق 14 فروردين 1376.
ظهور دولت حق و برقرارى عدالت مطلق، مورد انتظار عموم مردم دنيا و از تمايلات فطرى است؛ همه ميول جسمانى و تمايلات طبيعى انسان براى نتيجه حكيمانه بوده و فوق تشخيص عقل و مصلحت انديشى است... اسلام كه دين ابدى است پايه عقايد و احكام آن بر فطرت است، انتظار ظهور دولت حق و اجراى قوانين حكيمانه ميان بشر و پيدايش شخصيت مقتدرى كه پناه همه مردم باشد مثل همه تمايلات از خواستهاى درونى انسان است.... توجه دادن مردم به آينده درخشان و دولت حق، نويد دادن به اجراى كامل عدالت اجتماعى و تأسيس حكومت اسلام، و ظهور يك شخصيت خدا ساخته و بارزى كه مؤسس و سرپرست آن حكومت و دولت است، از تعاليم عموم مؤسسين اديان است، و در مكتب تشيع كه مكتب حق اسلام و حافظ اصلى معنويات آن است، جزء عقيده قرار داده شده و درباره خصوصيات چنين دولتى توضيحات بيشترى داده و شخصيت زمامداران را با علامات و نشانههاى روشنترى معرفى كردهاند و پيروان خود را به انتظار چنين روزى ترغيب نموده و حتى انتظار را از عبادت دانستهاند تا مسلمانان حق پرست در اثر ظلم و تعدى زمامداران خودپرست و تسلط دولتهاى باطل و تحولات اجتماعى بزرگ و حكومت ملل ماده پرست... خود را نبازند و دل را قوى دارند و جمعيت را آماده نمايند و متوجه باشند كه حق داراى نيروى بس عظيم و قدرت شديدى است كه بالاخره خود را ظاهر مىسازد...
از خلال احاديث و كلمات بزرگان و پيشوايان اسلام... در مقابل منظر انسان، دنياى باشكوه سرتاسر امن و عدالت هويدا مىشود كه خيال آن نيز بسيار شيرين است. از جمله جملاتى از يك خطبه مفصلى درباره مقدمات ظهور و كيفيت اين دولت و حكومت موجود است كه بسيار جامع و عميق است.
گويا مقصود محاكمه و بازداشت مؤسسين جنگ و سياستمدارهاى خود خواه است. «و زمين از هر قسم پاره جگر خود را براى او بيرون مىآورد و با تسليم و بى مزاحمت كليدهاى خود را به سوى او مىاندازد». اين قسمت بسيار مهم و شايسته است كه در اين حكومت همه قواى طبيعت بيرون آمده و كليدهاى علوم و صنايع به دست آمده و همه به دست او خواهد افتاد. همان حقايق علمى و اكتشافات كه وسيله پيشرفت مقاصد شهوانى و شرافت فروشى بوده وسيله اقامه حق و پيشرفت فضيلت خواهد شد.
سيصد و سيزده نفر كه اصحاب خاص و هسته مركزى اين تشكيلات هستند، چون ندا را شنيدند، مانند قطعههاى ابر پاييز از اطراف حركت مىكنند و در مدت اندكى در مكه به هم پيوسته مىشوند، بعضى شب جاى خود را ترك مىكنند و صبح در مكهاند، بعضى آشكارا حركت مىكنند و بالاى ابر يا در ميان ابر سير مىكنند، چون عده آنها كامل شد آغاز اصلاحات از سرزمين ظهور اولى اسلام شروع خواهد شد. با نيروى معنوى و به دست گرفتن وسائل و اسباب طبيعى كه در آن روز دنيا البته مهمتر و هولناكتر است، حركت مىكنند و دشمنان را از ميان برمىدارند... .
«لاطهّرنّ الارض بآخرهم من أعدائى لاملكتهُ مشارق الارض و مغاربها و لاسخرن له الرياح و لاذللنّ له السحاب الصعاب و لاوقينّه و لانصرنّه بجُندى و لامدنّه بملائكتى حتى يُعلن دعوتى و يَجمَع الخلق على توحيدى ثم لادومنّ ملكه و لادومنّ الايام بين اوليائى الى يوم القيامه». يعنى زمين را از دشمنان خودم به وسيله آخرين آنها پاك خواهم كرد، و او را در مشرق و مغرب زمين، مسلط خواهم نمود، بادها را مسخر او مىكنم، و ابرهاى سركش را براى او رام مىگردانم، و او را، بالاى همه اسباب و وسائل قرار مىدهم و به لشكرم او را يارى مىكنم و به ملائكه امدادش مىنمايم، تا دعوت مرا آشكار كند و مردم را به توحيد من جمع كند، آنگاه مُلك او را توسعه مىدهم و روزگار دولت در ميان اولياء من دست به دست مىگردد تا روز قيامت. پس از آن كه دشمنان را از ميان برداشت و قواى كفر درهم شكست، عدل و قضاوت صحيح در سراسر روى زمين كه چون يك شهر است مستقر خواهد شد و در سايه تربيت و تحت سرپرستى او، عقول و اخلاق كامل و رشد پيدا خواهد نمود.
«... فعند ذلك تفرح الطيور فى اوكارها و الحيتان فى مجارى انهارها و تمد الارض و تفيض العيون و تنبت الارض ضعف اكلها ثم يسير مقدمته جبرائيل و ساقته اسرافيل، فيملا الارض عدلا و قسطا بعد ما ملئت ظلما و جورا...» يعنى چون حكومت او وسعت يافت... آبادى زمين توسعه مىيابد، چشمهسارها از هر طرف جارى مىشود، زمين بيشتر از مايحتاج عمومى آذوقه مردم را مىروياند، جبرئيل (فرشته علم) در مقدمه دولت او و اسرافيل (فرشته زندگى) در ساقه دولت اوست، يعنى پيشرفت و پيشقدمش «علم» است و اثر و دنبال آن «زندگى و حيات» پس زمين را از عدل و داد پر مىكند، پس از آن كه از ظلم و جور پر شده بدعتها از ميان برداشته مىشود، و بدعت گزاران اعدام مىشوند، مساجد و معابدى كه براى تظاهر و ريا و حقه بازى ساخته شده و «مسجد ضرار هستند» خراب مىكنند، طرق و شوارع را توسعه مىدهند.
... آن زندگى كه مورد انتظار و پيش بينى ما شيعه و ما مسلمين است، آن يك زندگى انسانى است يك زندگى (بى طبقه است). يعنى مسابقه مردم چنين اجتماعى، مسابقه در خير است، چون ديگر ماديات معنى ندارد. همه چيز... تأمين شده، احتياجى نيست. غريزه ثروت اندوزى هم فرض كنيم كه يك غريزه نباشد، يك عارضه باشد، از بين رفته كه اين هم تصورش مشكل است. براى اين كه بشر حب به آن چيزى كه توليد كرده قهراً دارد.
1.خلاصهاى از كتاب آينده بشريت از نظر مكتب ما، مجاهد نستوه آيتاللّه طالقانى.
اين آيه وعده... زيبايى است... خداى سبحان به كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند، وعده مىدهد كه به زودى جامعهاى برايشان برپا مىدارد كه به تمام معنا صالح باشد، و از ملكه كفر و نفاق و فسق پاك باشد، زمين را ارث برند و در عقايد افراد آن و اعمالشان جز دين حق، چيزى حاكم نباشد، در امنيت زندگى كنند، ترسى از دشمن داخلى و خارجى نداشته باشند. اين جامعه طيب و طاهر با صفاتى كه از فضيلت و قداست دارد هرگز تاكنون در دنيا منعقد نشده، و دنيا... تاكنون چنين جامعهاى به خود نديده است،ناگزير اگر مصداقى پيدا كند، در روزگار مهدى عليه السلام خواهد بود. چون اخبار متواترى كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم و ائمه اهل بيت قدس سرهما در خصوصيات آن جناب وارد شده، از انعقاد چنين جامعهاى خبر مىدهد،... حق اين است كه... آيه شريفه جز با اجتماعى كه به وسيله ظهور مهدى عليه السلام به زودى منعقد مىشود، قابل انطباق با هيچ مجتمعى نيست.2
1.سوره نور/ 54. 2.تفسير الميزان 15/168.
اين انسان كامل كه ماهيت هوى و مختصات آن را و همچنين ماهيت هدايت و لوازم و صفات آن را براى همه آدميان مىشناساند و طرق تقويت اراده را براى مردم تعليم مىنمايد تا آن جا كه مردم حيات خود را در هدايت و كمال ببينند و مرگ خود را در هوى و هوس. در چنين روزگارى است كه احدى از آدميان به فكر تفسير و توجيه هواهاى نفسانى و شيطانى خود به وسيله كج و منحرف ساختن مفهوم هدايت و مختصات آن نخواهد افتاد... در آن روزهاى الهى، چهره نورانى آن انسان كامل، قيافه حقيقى قرآن را روشن خواهد ساخت. آراء و نظريات پيش ساخته كه بر مبناى آلودگىهاى مغزى و تمايلات درونى شكل گرفتهاند، توانايى رويارويى با آن قيافه نورانى قرآن را از دست خواهند داد. درون مردم رشد يافته آن دوران، چنان صفاتى خواهد داشت كه با رويارويى با قرآن، خود را با فروغ ربانى مواجه خواهند ديد... در آن زمان مردم از جمادى بالاتر رفته و به درجه عالى انسانى و روح ملكوتى نائل مىگردند... در آن روزهاى الهى، فروغى در دلهاى آدميان مىدرخشد كه با هر كلمه از كلماتاللّه و هر آيهاى از آياتاللّه كه روياروى مىشوند گويى خود مخاطب مستقيم آن كلمات و آيات مىباشند و آنها را از خداوند سبحان مىشنوند. در اين موقع است كه تاويلات نابجا و نظريات بىاساس درباره قرآن و تفسير آن، همه و همه از بين مىروند، و با ارتباط با كلام اللّه ناطق انس و الفت حقيقى با قرآن را نائل مىگردند. مكتبهاى ساختگى مخصوصاً آن آراء و تفسيراتى كه تحت نفوذ قدرتمندان خودكامه در زمان آل اميه و آل عباس به وجود آمده بود، همگى بىاساس بودن خود را ظاهر مىسازند...
انتظار، در انديشه استاد محمدتقى شريعتى (39)
طول تاريخ، روزى در اين كره زمين فرا مىرسد كه هماى سعادت و عدالت بال و پر گشايد و فضاى اين نيرنگ سرا و ميدان تنازع در بقاء را به آشيانه انسان و انسانيت مبدل بسازد. قطعى است آن روز كه عنايت الهى مدد كند و عدالت در روى زمين به وسيله دولت جهانى كه زمامدارش انسان كامل الهى حضرت حجة بن الحسن عليه السلام خواهد بود، استعدادهاى نهانى انسان كه در طول قرون و اعصار متمادى، راكد مانده بوده است، به فعليت در مىآيد و انسان تعريف حقيقى خود را درمىيابد و علوم انسانى مشكل واقعى خود را پيدا مىكند. خداوند سبحان در آن روزگار همه نيروهاى روى زمين را در اختيار كسى قرار مىدهد كه آنها را در مجراى عدالت به ثمر مىرساند.1
1.ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج 24، خطبه 138، علامه محمد تقى جعفرى.
(40)
من ضمن مطالعه در موضوع حضرت ولى عصر ـ ارواحنا فداه ـ به مطالبى متوجه شدهام كه خودم آن را مهم مىشمارم، و آن اين است كه تمام مصلحان بزرگى كه رسالتى الهى دارند و بايد بر دست مباركشان اصلاحاتى مهم انجام يابد، زندگانى آنها با امور خارقالعاده آميخته است، مثلاً حضرت ابراهيم، ولادتش و رشدش، و سالم ماندنش با تفتيش شديد و مراقبت عجيب مأموران نمرود، و ديگر كارهايش تا در آتش رفتن و به سلامت بيرون آمدنش همگى اعجازآميز است. و همچنين حضرت موسى، ولادتش ـ على رغم مراقبتهاى فوقالعاده عمّال فرعون ـ و به دريا افكندنش و سالم به دست فرعون افتادنش، و پرورش يافتنش به سرپرستى فرعون، و ساير امور مربوط به آن بزرگوار همهاش خارق العاده است. و حضرت عيسى تولدش از دختر «باكره» بدون پدر، و تكلمش در گهواره تا ديگر كارها و امور مربوط به آن حضرت همگى اعجازآميز است. در اين صورت چرا وقتى نوبت به بزرگترين مصلح جهان مىرسد كه اصلاحاتش وسيعتر و عميقتر از آنها بود، چون و چرا كنيم؟
آرى، كيفيت ولادت و رشد آن حضرت، مانند ابراهيم و موسى با مراقبت شديد خليفه، و گماشتن ده نفر جاسوس به نام طبيب و قاضى و خدمتكار بر او به قدرت پروردگار تحقق يافت. طول عمر شريفش نيز يكى از آن خوارق عادات است كه در زندگى همه مصلحان بزرگ... فراوان است؛ با اين تفاوت كه بعضى از خوارق عادات سايرين مانند تولد از باكره، بكلى در جهان بى نظير است؛ ولى عمر طولانىتر از حد طبيعى، نظاير فراوان دارد كه در كتب مربوطه نقل شده و به نص قرآن حضرت نوح نهصد و پنجاه سال در ميان قومش درنگ كرد. بنابراين بر مبناى هيچ قاعده و به استناد هيچ قانونى، چه عملى و چه عقلى و فلسفى، منكرين حق تخطئه و رد و انكار اعتقاد به ولى عصر عليه السلام را ندارند...
اهميّت اعتقاد به مهدى موعود و خصوصيات و صفات او
وظيفه شيعه اين است كه همواره منتظر ظهور باشد و از خدا بخواهد و دعا و ندبه كند. از بزرگترين عبادات همين انتظار است كه شبهاى قدر، بلكه هر شب جمعه حتى همه شب، اين انتظار را داشته و به اين اميد و نيت به رختخواب رود، و ضمناً خود را آماده يارى آن بزرگوار نمايد و علاوه بر ايمان و تقوى و انجام كارهاى خير و اعمال صالحه، بايد فنون جنگى را نيز بياموزد، و نهايت كوشش را به خرج دهد تا در رديف آن سيصد و سيزده نفر قرار گيرد، عدد اصحاب پيغمبر در غزوه بدر كه اسلام را پيروز و كفر را مغلوب ساخت...
... افسوس كه مجالى نيست وگرنه من در اينجا روشن مىكردم كه چه آثار مهمى بر اين عقيده بار شده است. پس از رحلت پيغمبر هيچ طايفه و دسته اى به اندازه شيعه مظلوم نبود و دشمنان نيرومندى همچون حكام مقتدر بنى اميّه و بنى عباس نداشت، و پس از آنها حكومتهاى بعدى در ظلم و اجحاف و كشتارهاى بيرحمانه شيعه از اسلافشان در گذشتند، كه هر گاه اين همه ستم و سختگيرى در طول زمان درباره هر ملت بسيار مقتدرى شده بود امروز نام و نشانى نداشت. شما كتابهاى ملل و نحل را بخوانيد و ببينيد صدها مذهب و طايفه بمراتب نيرومندتر از شيعه بوده و سال هاست كه اثرى از آنها نيست و اين تنها شيعه است كه روز به روز در ازدياد است. اين مقاومت دليرانه در طول تاريخ و اين مبارزات مردانه و مستمر و اين فداكارىهاى عجيب، آنها را زنده نگاه داشت و در نمو و ازدياد خواهند بود. بزرگترين آرزوى شيعه اين است كه فرج آل محمد صلي الله عليه و آله وسلم را دريابد و از اصحاب «امام زمان» باشد، اگر در اين آرزو و انتظار مرد به شهادت رسيده و اگر به آن رسيد به سعادت ابدى نايل گشته است.1
1.سقراط خراسان/ 219-224، محمود اسعدى، با تلخيص.
انتظارى كه سازنده... تعهد آور... نيرو آفرين و تحرك بخش است... و انتظارى كه ويرانگر... اسارت بخش... و فلج كننده است، و نوعى «اباحيگرى»... است.
اين گروه... به مصلحان و مجاهدان... با نوعى بغض و عداوت مىنگرند. زيرا آنان را از تأخير اندازان ظهور... مىشمارند. بر عكس، اگر خود... اهل گناه نباشند در عمق ضمير و انديشه با نوعى رضايت به گناهكاران و عاملان فساد مىنگرند زيرا اينان مقدمات ظهور را فراهم مىنمايند...
1.قيام و انقلاب مهدى عليه السلام / 5-8.
به آن حضرت ملحق مىشوند. بديهى است كه اين گروه ابتدا به ساكن خلق نمىشوند... زمينههايى عالى وجود دارد كه چنين گروه زبده را پرورش مىدهد. اين خود مىرساند كه... اهل حق... از نظر كيفيت ارزندهترين اهل ايمانند.
1.همان كتاب/ 64ـ62 و 68-64.
3.حكومت جهانى واحد
1.همان كتاب/ 61-58.
و چنين استدلال مىكند كه اگر من عدالت را استقرار نمىدهم و اگر قدرتى يا حكومتى ظلم و فساد مىكند جبرى و طبيعى است، غير عادى نيست و چون طبيعى است بايد پذيرفت كه پذيرفتنى است و چون ناگزير و حتمى است، در برابرش مخالفت و مقاومت ممكن نيست و هر كوشش و فداكارى در راه عدالت و اصلاح عموم بيهوده است، پوچ است... مىبينيم كه غيبت، با اين گونه توجيه از «انتظار منفى» بهترين وسيله است براى كسانى كه جنايت و ظلم و فساد و ستم مىكنند و دين و مذهب را آلت منافع گروهى و مادى و سياسى و معنوى خودشان كردهاند تا به نيابت امام از پيروان او كار بگيرند و بر گرده انديشه و اقتصاد و زندگى و كوشش وفعاليت آنها سوار شوند...
... انتظار، سنتز تضاد ميان دو اصل متناقض با هم است: يكى «حقيقت» و ديگرى «واقعيت»... وضع موجود يعنى واقعيتى كه در عالم خارج واقع شده است، با حقيقتى كه در اسلام، به آن معتقديم، تناقص دارد، چه بكنيم؟ اسلام انسان را نجات مىدهد و عدالت و ترقى را به وجود مىآورد.
... چاره اى نيست جز اين كه پيروان دينى كه مدعى نجات و سيادت انسان و تودههاى محروم و نابودى ظلم و جنايت و مدعى استقرار يك نظام جهانى به نفع انسانند، معتقد باشند كه اين حقيقت اگر چه در طول اين هزار و چهارصد سال نتوانسته به شعارهاى خودش جامه عمل بپوشاند، اما خواهد پوشاند و قطعاً پيروز خواهد شد و عدالت جبراً مستقر خواهد گشت و على رغم اين نظام ضد حقيقت كه بر اسلام حاكم شد و بر تاريخ نيز حاكم است و رنجى كه بشريت هنوز از ستم مىبرد و هر روز قدرت زر و زور بر حقيقت بيشتر مىچربد و همچنين على رغم اين قدرتهاى ابليسى و ضد انسانى كه در حال گسترش است و زوالناپذير مىنمايد، جبراً حقيقت محكوم بر واقعيت باطل، ولى حاكم، پيروز مىشود و ما منتظر و مؤمن چنين روزى و چنين واقعهاى هستيم و چون خداوند بصراحت وعده پيروزى اسلام را در قرآن داده: «ليظهره على الدين كله»، و نويد داده كه تودههاى ضعيف و مردم جهان را پيشوايان بشريت خواهد كرد و زمين را به آنها خواهد بخشيد و محرومان وارث قدرتمندان و زر پرستان خواهند شد. و مىبينيم كه نشده است، در تحقق آن شك داريم، هر چند همه عوامل تاريخى و اجتماعى موجود به نابودى حق و ضعف روز افزون جبهه عدالت گواهى دهند.
من كه در اين گوشهاى از زمين و اين لحظه از تاريخ منتظرم تا در آيندهاى كه ممكن است فردا يا هر لحظه ديگر باشد ناگهان انقلابى در سطح جهانى به نفع حقيقت و تودههاى ستمديده روى دهد كه من نيز در آن بايد نقشى داشته باشم و اين انقلاب... با پرچم و شمشير و زره و يك جهاد عينى با مسؤوليت انسانهاى معتقد به آن است...
خودشان و طبقه خودشان و منفجر شدن نظام استثمار حاكم بر زمانشان اميدوار مىكند و اين ايمان قطعى نه تنها آنها را بى مسؤليت و منفى و لش بار نمىآورد بلكه، درست بعكس، نيرو و قدرت و اطمينان به آنها مىدهد و همچون سلاحى است كه اراده عدالتخواهان و اميد ستمديدگان را به آينده بيشتر كرده و آنها را در اين راه مجهزتر و متحركتر مىكند. در اين اعتقاد به انتظار، كسانى كه زير بار ستم و ظلم له مىشوند و آنها كه مىبينند حقيقتشان بازيچه ستمكاران و دين شان وسيله ابزار دست ضد دين گشته مأيوس نمىشوند و مطمئنند اراده خداوند نيز كه همان جبر تاريخ و همان نظام سنت تاريخى است به عنوان قانونى همچنان كه در طبيعت است در تاريخ هم به سود پيروزى سرنوشت او، فكر او، راه او، و نجات نوع و طبقه او جارى است و بنابراين عوامل ضد تاريخ انسان و ضد عدالت و خائن به سرنوشت بشريت مظلوم، نمىتوانند در برابر اين جبرى كه محكوميت و مرگ آنها را امضا كرده و پيروزى حقيقت و عدالت و مردم را اعلام نموده، مقاومت كنند و يا اثرى بگذارند.
چه، مشيت الهى كه به شكل قانون علمى در طبيعت و در تاريخ حاكم است و «تقدير الهى» كه به شكل «تقدير علمى» تجلى دارد، تحقق نهايى رسالت پيامبران را كه استقرار حكمت «آگاهى» و قسط «برابرى» است و انسان (رستگارى، رهايى از همه عوامل ضد انسانى) هدف رسالت است، «مقدر» كرده و پيروزى مستضعفان زمين و حتى روى كار آمدن و به دست گرفتن رهبرى جهان و حاكميت بر تمام زمين را براى اين طبقه تضمين نموده و با صراحت و قاطعيت اعلام مىكند كه در اين تنازع تاريخى و نبرد جارى در طول زمان، بقاى صلح، نتيجه نهايى و اجتنابناپذير است و زمين را ـ كه منبع توليد، اقتصاد و حاكميت و قدرت است و موضوع اصلى جنگ طبقات ـ نسلى تصاحب خواهد كرد كه شايسته ماندن است: و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر، ان الارض يرثها عبادى الصالحون...
... آن انقلاب جهانى و پيروزى آخرين، دنباله و نتيجه يك نهضت بزرگ عدالتخواهى عليه ظلم در جهان است، و در طول زمان، نهضتى كه يك دوره، نبوت رهبريش كرد و بعد از خاتميت، امامت و سپس در دوران طولانى غيبت، علم.
منتظر، انسان متعهدى است كه هر لحظه در انتظار انفجار قطعى نظامهاى ضد انسانى است و همواره خود را براى شركت در چنين انقلاب جهانى و بدر دوّمى كه با شمشير على و زره پيغمبر و به دست فرزند پيغمبر و على برپا مىشود، آماده مىكند.
1.انتظار مذهب اعتراض، دكتر على شريعتى. با تلخيص.
... ايمان به مهدى عليه السلام ... عامل نيرو بخشى است كه... اميد به دنياى عدل و داد آينده، حسّ مقاومت و جنبش را در افراد به وجود مىآورد و از خاموش شدن مشعل انتقام كه در سينه مظلومان برافروخته شده... و تند باد يأس و نوميدى با آن بازى مىكند، جلوگيرى مىنمايد.
... اعتقاد به وجود مهدى... انديشه عدم پذيرش ستم را به طور مطلق و هميشگى... آن چنان به ما مىبخشد، كه اين فكر را در سيماى درخشنده آن بزرگ رهبر ضد ستم آينده، مجسم مىبينيم...
1.انقلاب مهدى و پندارها/ 1-10؛ سيدمحمدباقر صدر؛ ترجمه سيداحمد علم الهدى.
منتظران مهدى عليه السلام ... در طلب... تحقق عدالت جامع... عدالتى كه پيامبران خواستهاند انتظار آنان هر چه به طول انجامد و هر چه آفاق مقاومت در راه اين آرمان بزرگ گسترده باشد، بجاست...
آمادگى افراد، در هر آن، براى «قيام» و مبارزه و جهاد، در راه تحكيم عدالت جهانى، و حفظ حقوق انسانها واجد اهميتى بسزاست. شيعه منتظر ـبلكه هر مسلمان ـ در عصر غيبت، بايد همواره داراى چنين هدفى باشد، و در راه تحقق آن، به وسايل گوناگون بكوشد،...
انتظار، توجه به... مكتب پيامبران و تجديد عهد با آنان است... منتظران، چشم به راه كسى هستند كه در او صفات و آثار پيامبران گرد آمده است... هر كس دوست دارد، آدم و شيث و نوح و ابراهيم و موسى و محمد صلي الله عليه و آله وسلم را ببيند مىتواند آنان را در مهدى ببيند.
تحقق والاى عدل است. اوست كه جهان آكنده از بيداد را آكنده از داد مىسازد، و عدل خدايى را در همه جا و همه سو سرايت مىدهد.
بايد با مواظبت بيشتر، به امر دين خود و... صحت اعمال خود بپردازد، و از هر گونه سستى، انحراف... دورى گزيند... و در خط صحيح قرار گيرد...
... رضا و خشنودى مهدى عليه السلام در آن است كه «معروف» عملى شود، و «منكر» ترك گردد. بنابراين، انسان منتظر، نمىتواند در اين باره بى تفاوت باشد.
... غيبت، جريانى بسيار عميق، و انتظار، جريانى بسيار سازنده و مهم است. دوره غيبت و انتظار از يك جهت، مانند مدتى است كه معلم از كلاس خارج مىشود... تا بنگرد كه شاگردان در غياب او چه مىكنند؟ و درباره تعاليم و تكاليف خود چسان رفتار مىنمايند. انسان منتظر، بايد همواره مراقب خود باشد، و در علم و عمل بكوشد، و بداند كه معلم... هر لحظه ممكن است برسد... بايد هميشه در حالى باشد كه رضايت كامل خاطر معلم را فراهم آورد.
در... عصر انتظار، ممكن است شبهههايى در ذهن برخى بيايد، يا شياطين پنهان و شياطين آشكار، به سست كردن پايههاى اعتقادى... جوانان برخيزند، بايد در برابر اين شبههها مقاومت كرد، و آنها را از ذهنها... زدود. همچنين مسائلى، در روند زمانه، و پيدا شدن افكار بروز مىكند، كه ممكن است ظلمتهاى فكرى بيافريند، و به ايمانها زيان برساند، بايد در برابر اين... مسائل نيز پايدار بوده... و در رد و رفع آنها، و روشن كردن پوچى آنها، به كوشش برخاست.
هنگامى كه انسان، حق و راه حق را بدرستى شناخت، در آن راه پايدارى مىكند، و در برابر شدايد و مشكلات... بردبارى به خرج مىدهد، و به هيچ گونه، دست از راه حق خود برنمىدارد...
... انتظار منتظر، نمىتواند به نام «صبر»، خواص اعتقادى و عملى، و آمادگىهاى نظامى و اقدامى را... از كف بنهد، و از حالت حضور تكليفى انتظار، به حالت غياب تكليفى درآيد، و ضد انتظار گردد. انسان نمىتواند به نام انتظار، ظلم را... قبول كند، و زير بار ظالم و حكومت ظالم برود... آنچه در پارهاى احاديث رسيده است كه عجله نكنيد، و در اين كار شتاب نداشته باشيد،... به همان معناى عجله نكردن در رسيدن دولت حقه جهانى مهدى عليه السلام است. چون اين عجله چه بسا باعث شود كه كسانى تحمل... خويش را از دست بدهند، و آهنگ تأسيس همان حكومت جهانى مهدوى بكنند... و اين امر شدنى نيست. زيرا كه تأسيس دولت جهانى واحد الهى... ويژه دوران همان ولى الله اعظم است و بس.
آيا خلقى كه اقتداى به مهدى عليه السلام كند، جز «خلقِ صالح» تواند بود... روشن گشت كه انتظار، چه تعهد بزرگ، و چه تكليف عظيمى است... چه خودسازىها، و چه آمادگىها مىطلبد...
1.سوره انبياء/ آيه 105.
2.خورشيد مغرب/ 257-334، محمدرضا حكيمى؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامى، با تلخيص.