شب ضربت علی ع
يا صاحب الزمان

آخرین مطالب وبلاگ

شب ضربت علی ع

شب نوزدهم

در شب نوزدهم ماه رمضان، در منبرهای اول شب علاوه بر گفتن داستان افطار نمودن حضرت علی علیه السلام در منزل دخترش ام کلثوم، خواندن این اشعار مناسب است:

مسجد کوفه نگر عزم سفر کرد علی با دل خون ز تو هم قطع نظر کرد علی

مسجد کوفه مگر مسجدالاقصایی تو که زمحراب تو تا عرش سفر کرد علی

رفت آن شب که به مهمانی ام کلثوم دخترش را ز غم خویش خبر کرد علی

خبر از کشتن خود داد به تکبیر و قنوت هر زمان جامه به افلاک نظر کرد علی

کس چو او روزه یک ساعته هرگز نگرفت چونکه افطار به هنگام سحر کرد علی

گرچه جانش سپر تیغ بلا گردیدی پیش شمشیر ستم فرق سپر کرد علی

گرچه در هر نفسی بود علی در معراج غوطه در خون زد و معراج دگر کرد علی

ریخت بر دامن محراب ز فرق و سر و رو آن چه اندوخته از خون جگر کرد علی

نزدیک طلوع فجر امام حسن علیه السلام به ملاقات پدر رفت، حضرت علی علیه السلام فرمود: لحظه ای به خواب رفتم، و رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم. عرض کردم: بعد از شما از دست امّت خون دلها خوردم، حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: علیه آنها نفرین کن، پس این گونه نفرین کردم: خدایا مرا از آنها بگیر و یک فرد نالایق بر آنها مسلّط ساز.

الهی گر سحر گردد مرا این شام تار امشب کنم این جان شیرین در رهت جانا نثار امشب

الهی مردم از من سیر و من هم سیرم از مردم نما راحت مرا ای خالق ارض و سما امشب

الهی درد دلها باشدم اندر دل سوزان چه گویم با دل سوزنده درد بی شمار امشب

رسن برگردنم گاهی و گاهی زیر شمشیرم چه گویم از جفا و کینه قوم شرار امشب

سپارم بر تو یارب نوگلان باغ زهرا ر که باشد در جنان از بهر طفلان بی قرار امشب

وقت رفتن امام علی علیه السلام به مسجد، مرغابیها ناله می کردند. حضرت فرمود:«دَعُوهُنَّ فَاِنَّهُنَّ صَوائِحُ وَ تَتْبَعُها نَوائِحُ؛ آنها را رها کنید که صیحه می زنند و به دنبال آن صدای نوحه گری انسانها بلند می شود.»

وقتی به مسجد رسید، بعد از خواندن چند رکعت نماز، رفت اذان بگوید، اوّل با سپیده دم خداحافظی کرد و فرمود: «ای فجر! از روزی که علی به دنیا چشم گشوده، آیا شده که تو بدمی و چشمان علی در خواب باشد؟

فجر تا سینه آفاق شکافت چشم بیدار علی خفته نیافت

یعنی ای سپیده فجر! بعد از این چشمان علی برای همیشه به خواب خواهد رفت.

بعد از اذان مشغول نافله فجر شد، سر از سجده دوم برداشت که شمشیر ابن ملجم مرادی جای زخم عمرو بن عبدود را تا موضع سجده شکافت، در این هنگام دو صدا شنیده شد: یکی از خود آن حضرت بود که فرمود: «بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ... هذا مَا وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ؛ به نام خدا و به یاری خدا و بر دین رسول خدا [از دنیا می روم]. به پروردگار کعبه قسم رستگار شدم... این [شهادت] چیزی است که خدا و رسول او به ما وعده داده بودند.»

ای تیغ زهرآلوده مجنون تو هستمچشم انتظارت هر شب اینجا می نشستم

ای تیغ من لب تشنه دیدار بودمشبها برای دیدنت بیدار بودم

عمری به راهت چشم حسرت دوختم منبا آتش دل ساختم من سوختم من

هر نیمه شب من گفتگو با ماه کردمفریادهای سینه را در چاه کردم

ای تیغ زهرآگین مرا دلگیر کردیچون دیرکردی تو علی را پیر کردی

با نخلهای خشکِ بی جان گریه کردممن نیز هم پای یتیمان گریه کردم

ای تیغ دارم داغ زخمی را به سینهاز کوچه های خالی از مهر مدینه

آنجا که از غمها گریبان چاک کردمبا دستهای خود گلم را خاک کردم

آنجا که طفلانم زغم آزرده بودندچون مرغ سرهازیر پرها برده بودند

آنجا که از انبوه غم لب بسته بودمزهرا کتک می خورد و من لب بسته بودم
نوحه

از تیغ ابن ملجم مرادیدر سجده گه جان بر کفت نهادی

تویی امام متقینتویی امیرالمؤمنین

مظلوم علی جان،مظلوم علی جان(2)

محراب خونین یادگاریت شدآنجا محل رستگاریت شد

تـــــــویی امـــــــام مــــــتقین...

فزت و ربّ الکعبه را سرودیالحق که تو عرش آشیانه بودی

تـــــــویی امـــــــام مــــــتقین...

و صدای دیگر از عالم بالا آمد که «تَهَدَّمَتْ وَ اللّهِ اَرْکانُ الهُدی وَ انْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقی وَ انْفَصَمَتِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقی قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفی قُتِلَ الْوَصیَّ الْمُجْتَبی قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضی قَتَلَهُ اَشْقَی الْاَشْقِیاءِ؛ به خدا سوگند که ارکان هدایت در هم شکست، و نشانه های پرهیزکاری برداشته شد، و ریسمان محکم الهی از هم گسست، پسر عموی مصطفی کشته شد، وصی پیغمبر کشته شد، علی مرتضی کشته شد، شقی ترین اشقیا او را به شهادت رساند.»

در ظلمت شب نور جلی را کشتنددر مسلخ عاشقان ولی را کشتند

در لوح قدر نوشته با خط جلیاز فرط عدالتش علی را کشتند

***

در بیت خدا شیرخدا را کشتندداماد نبی امام ما را کشتند

یا رب چه گنه داشت که در وقت سحرآیینه روشن دعا را کشتند

***

در سجده آنچه علی خواست مستجاب شدمحراب پر زخون دل بوتراب شد

سیمرغ عشق از قفس آزاد گشت بازآری قسم به کعبه علی کامیاب شد

پیچید در فضای جهان بانگ قد قُتِلَروح الامین به سوی زمین با شتاب شد

برسر زدند جمله ملکهای آسمانگریان که پایگاه هدایت خراب شد

شام یتیمی حسنین است و زینبینگریان بتول و حضرت ختمی مأب شد

گیسوی شب سپید شد از داغ مرتضیوقت سحر که صورتش از خون خضاب شد

کشتند چون که شیر خدا را به سجده گاهدیگر برای کشتن حق فتح باب شد

جسمی بخاک رفت که جانها فدای اوستداغی بجای ماند که دلها کباب شد

خفتند دشمنان دگر آسوده بعد از آنبرخاست فتنه چشم علی چون بخواب شد
روز نوزدهم و آوردن پزشک

دنبال پزشک رفتند، «فَلمّا نَظَر اَثیرُ بن عَمْرو بنِ هانی اِلی جُرْحِ اَمْیرِالْمُؤْمِنینَ علیه السلام دَعا بِرِیَةِ شاةٍ حارَةٍ فَاسْتَخْرَجَ مِنْها عِرْقا ثُمَّ نَفَخَهُ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهُ وَ إِذا عَلَیْهِ بَیاضُ الدِّماغِ فَقال یا اَمْیرَالْمُؤْمِنینَ اِعْهَدْ عَهْدَکَ فَاِنَّ عَدُوَّ اللّهِ قَدْ وَصَلَتْ ضَرْبَتُهُ اِلی اُمّ رَأسِکَ؛ پس هنگامی که [طبیب ]اثیر بن عمرو بن هانی به جراحت [پیشانی] امیرمؤمنان نگاه کرد، شُش تازه گوسفند خواست و از آن رگی را بیرون آورده [بر زخم علی گذارد] و بعد از دمیدن بیرون آورد در حالی که سفیدی مغز [سر مولا ]بر آن نمایان بود. پس گفت: ای امیرمؤمنان! وصیّت خود را انجام بده، براستی ضربت دشمن خدا به مغز سرت رسیده است.»

طبیبا زخم سر آهسته وا کنطبیبا زخم مولا را دوا کن

مدارا کن بر این فرق شکستهکه شمشیرش به پیشانی نشسته

مبادا دیگر از آن خون بریزداز آن ترسم که دیگر برنخیزد

طبیب از دیدن زخم علی سوختنگه با چشم گریان بر حسن دوخت

بگفتا ای حسن را نور دیدهعلی دیگر دل از دنیا بریده

زمام چاره دیگر دست من نیستدوایی بر علی غیر کفن نیست

طبیبا قلب زینب را شکستیمگر از زخم بیمارت چه دیدی

شب و روز بیستم

بر خلق جهان محرم راز است علینامش به لب اهل نیاز است علی

در مسجد کوفه شهیدش کردندگفتند مگر اهل نماز است علی

***

ناله کن ای دل به عزای علیگریه کن ای دیده برای علی

منبر و محراب کشد انتظارتا که زند بوسه به پای علی

ماه دگر در دل شب نشنودصوت مناجات و دعای علی

آه که محروم شد امشب دگرچشم یتیمان ز لقای علی

مانده تهی سفره بیچارگانخانه غم گشته سرای علی

پیش حسین و حسن و زینبینخون چکد از فرق همای علی

خواهی اگر ملک دو عالم حساناز دل و جان باش گدای علی

اصبغ بن نباته می گوید: برای ملاقات علی علیه السلام رفتم، عده ای پشت در و دیوار در حال گریه بودند، من هم به آنها ملحق شدم. امام حسن علیه السلام بیرون آمد و فرمود: حضرت در حالی نیست که با او ملاقات کنید، همگی به خانه هایتان برگردید.

اصبغ می گوید: همه رفتند و من ماندم، آرام آرام گریه می کردم که ناگهان صدای گریه از درون خانه مولا شنیده شد، من هم صدای خویش را به گریه بلند کردم. امام حسن مجدّدا بیرون آمد و فرمود: مگر نگفتم بروید؟ عرض کردم: ای پسر رسول خدا! به خدا قدمهایم یاری نمی کند.

امام حسن علیه السلام برگشت و اجازه ملاقات برای اصبغ گرفت. اصبغ می گوید: وارد بر امیرالمؤمنین شدم، دیدم پارچه زردی را به پیشانی مبارکشان بسته اند و خون هم مرتب از سر ریخته و رخسار شریفشان زرد شده است؛ به گونه ای که من ما بین صورت و پارچه تشخیص ندادم. آنگاه فریاد کشیدم و خود را به دامان حضرت انداختم و گریه کردم.

حضرت فرمودند: «لاتَبْک یا اَصْبَغَ فَاِنَّها وَاللّهِ الجَنَّةُ؛ اصبغ گریه نکن، به راستی که آن بهشت است.»

امشب علی در بستر خون آرمیدهرنگ از رخ طفلان معصومش پریده

ویرانه های کوفه امشب بی چراغ استبر قلب طفلان یتیم از غصه داغ است

دیگر نمی آید زنخلستان صدایشصوت مناجات رسا و دلربایش

شب و روز بیست و یکم (شهادت)

زمین را از عدالت پاک کردندگریبان فلک را چاک کردند

زچشمان ملائک اشک می ریختبمیرم مرتضی را خاک کردند

علی علیه السلام در شهر کوفه نیمه شب از دنیا رفت. غیر از خوارج همه آرزو داشتند در تشییع جنازه علی شرکت کنند، ولی فرزندان او و عده ای از شیعیان که شاید از شش نفر تجاوز نمی کردند، همان شب بعد از غسل و... وی را در نقطه ای که خود حضرت تعیین نموده بُود دفن کردند، و محل دفن را مخفی نمودند.

حتی بعضی نوشته اند که امام حسن علیه السلام صورت جنازه ای را تشکیل داده، به مدینه فرستاد تا مردم خیال کنند که علی را به مدینه بردند، چرا؟ به خاطر همین خوارج که مبادا نبش قبر کنند. بعد از حدود صد سال از انقراض خوارج، در دوره بنی العباس توسط امام صادق علیه السلام محل قبر امام علی علیه السلام آشکار شد و حضرت صادق علیه السلام به صفوان دستور داد که سایبانی برآن بسازد.

امشب در و دیوار کوفه داد می زدمحراب و منبر از جگر فریاد می زد

امشب علی با فرق تا ابرو شکستهمی کرد یاد همسر پهلو شکسته

امشب حکایت از یزید و ملک ری بودصحبت ز قرآن خواندن بالای نی بود

امشب سخن از هر دری می گفت مولاز پاره پاره پیکری می گفت مولا

امشب اجل در کوفه فتح باب می کردبر باب شهر علم دقُّ الْباب می کرد

ملاقات علی و فاطمه علیه السلام

علی شیر خدا امشب به جنّت می نهد پارپیمبر آورد از بهر استقبال زهرا را

ملاقات علی و فاطمه باشد تماشاییز مظلومی کند مظلومه ای امشب پذیرایی

نشان برهم دهند از چشم احمد دور و سر بستهعلی فرق شکسته فاطمه پهلوی بشکسته

***

جهان شیعه را رخت مصیبت در بر است امشبکه زهرا در جنان چشم انتظار شوهر است امشب

علی با فرق تا ابرو شکسته عازم جنّتبه شوق دیدن پهلو شکسته همسر است امشب

اگر در خانه جای همسر غم پرورش خالی استپرستار پدر زینب، به جای مادر است امشب

زچشم ام کلثومش بُود سیلاب خون جاریکه مهمان عزیزش را شهادت باور است امشب

در و دیوار کوفه می زند فریاد مظلومیتو گویی فاطمه ما بین دیوار و در است امشب

هنگام برداشتن جنازه

خدایا علی را کجا می برندغریبانه او را چرا می برند

برون شد زخانه،چو زهرا شبانه، غریبم علی

اجابت شد آخر دعای علیالهی بمیرم برای علی

جبینش دو تا شدچه حاجت رواشد، غریبم علی

زکار دو عاشق گره واشدهشب وصل مولا و زهرا شده

دو سَرْو خمیدهشهید و شهیده، غریبم علی

علی هدیه بر عقل کل می بردزخون جبین دسته گل می برد

رخش لاله گون استکفن غرق خون است، غریبم علی

یتیمی سرسفره بی غذبه ویرانه گردیده صاحب عزا

رخش لاله گون استکفن غرق خون است، غریبم علی

****

تمام کوفه را ماتم گرفتهدر و دیوار مسجد دم گرفته

علی جانم علی جانم علی جان

بیابان نجف را غم گرفتهدر آنجا فاطمه ماتم گرفته

علی جانم علی جانم علی جان

غریبانه غریبانه شبانهکجا بردند علی را مخفیانه

علی جانم علی جانم علی جان

همیشه غصه ات در دل نهان بودبه چشمت تیر و حلقت استخوان بود

علی جانم علی جانم علی جان

دوباره داغ زینب گشته تازهکه شب بیرون شد از خانه جنازه

علی جانم علی جانم علی جان

یتیمان را بگو بابا کجا رفتابرمرد جهان تنها چرا رفت

علی جانم علی جانم علی جان

بعد از دفن

بعد از دفن امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، حسنین صدای ناله از خرابه ای شنیدند، دیدند پیرمرد نابینایی است که ناله می زند، فرمودند: چه شده، چرا ناله می زنی؟ گفت: سه شبانه روز است سرپرست من نیامده و برایم غذا نیاورده است. پرسیدند، اسمی و رسمی و نشانی از او داری؟ عرض کرد: اسمش را نمی دانم، ولی نشانی او این است که هرگاه کنار من می نشست، می گفت: فقیری کنار فقیری نشسته و مسکینی کنار مسکینی نشسته، و هر گاه ذکر می گفت، در و دیوار خرابه با او هم صدا می شد. فرمودند: او پدر ما علی بوده است که ما از دفنش بر می گردیم.

سلام ای سیّد اهل مناجاتحریمت خرقه پوشان خرابات

زبان روزه چون افتادی از پاینماز خون بجا آوردی ای وای

یتیمان تشنه خوابیدند امشبیتیمان خواب نان دیدند امشب

حسین و مجتبی عباس و زینبتنت را مثل زهرا نیمه شب

چه غمگین با پدر تودیع کردندزکوفه تا نجف تشییع کردند

نشسته گوشه ویرانه محزونفقیر پیرمردی با دل خون

به سوز سینه چون نی ناله می کردچنین می گفت در آن لحظه درد

چه شد انبان بدوش نیمه شبهعلیا واعلیا واعلیا
شام غریبان امیرمؤمنان علیه السلام

شب شام غریبان باشد امشب عزای شاه مردان باشد امشب

بود جای علی در خانه خالیبزیر خاک پنهان باشد امشب

حسن از داغ بابایش دل افکارحسینش دیده گریان باشد امشب

زند بر سینه و سر ام کلثومبغم سقای طفلان باشد امشب

کشند از دل فغان ایتام کوفهکجا یار یتیمان باشد امشب

بباید تسلیت گفتا به مهدیکه از غم زار و نالان باشد امشب


کمپین عاشقان ظهور مهدی عجل الله

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: امام علی (ع) ، ،
----- -----
برچسب‌ها: