درنده اهلی..... مطلب ارسالی از بنت الزهرا
يا صاحب الزمان

آخرین مطالب وبلاگ

درنده اهلی..... مطلب ارسالی از بنت الزهرا

نحریر، قدمى پیش گذاشت و دستش را بالا برد. به صورت همسرش سیلى محکمی زد. زن روى پله ها سر خورد و در حیاط افتاد. نحریر با عصبانیت گفت:
- به خدا قسم او را در میان شیران گرسنه و درنده خواهم افکند.

زن دست روى صورتش گذاشت و اشک ریخت. هنگام بیرون رفتن شوهرش از خانه، با صداى ضعیفى گفت:
- مرد از این کارها دست بردار. به خدا از عاقبت کارهاى تو بیمناکم.

نحریر اعتنا نکرد. در را به هم کوبید. پیش خلیفه که رفت، نقشه شومش را با آب و تاب براى او تعریف کرد و اجازه خواست تا نقشه اش را اجرا کند.

خلیفه فکر مى کرد این گونه مى تواند با یک تیر دو نشان بزند. هم از دست امام عسکرى (علیه السلام) راحت شود، هم مردم او را قاتل امام (ع) ندانند. از این رو موافقت خود را اعلام کرد.
روز بعد در محوطه اى که حیوانات را نگه مى داشتند، در میان چند شیر گرسنه امام (ع) را تنها گذاشتند. کسانى که از دور این صحنه را تماشا مى کردند، تصور کردند چند لحظه بعد، شیران گرسنه امام (ع) را خواهند درید. حیوانات وحشى سوى امام حسن عسکرى (علیه السلام) آمدند. امام (ع) با شیرها یک قدم فاصله داشت. تا او را بوییدند، همچون گربه اى اهلى نشستند و دم خود را تکان دادند. امام (ع) دستى به یال و کوپال آنان کشید. سپس رو به قبله ایستاد و دو رکعت نماز خواند.

شاهدان، از تعجب بى حرکت ایستاده بودند و دهانشان باز مانده بود. گویى مرده بودند. نحریر دستور داد تا امام (ع) را بیرون بیاورند. هیچ کس قدم پیش نگذاشت.

سرانجام امام (ع) بیرون آمد. نحریر دستور داد تا او را به خانه اش بفرستند. زن نحریر که شاهد این واقعه بود، پیش ‍ همسرش رفت. مرد رو برگرداند و همسرش را دید. یاد دیروز افتاد. سر پایین گرفت و دور شد.
منبع: منتهى الامال، ج ۲، ص ۷۱۴ و ۷۱۵؛ به نقل از حیات پاکان، محدثی، ج۵


کمپین عاشقان ظهور مهدی عجل الله

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: امام علی نقی (ع) (مطالب) ، ،
----- -----
برچسب‌ها: